امروز ساعت 7 بلند شدیم دیدیم داره برف میاد رفتیم سرپرستی گفت دانشگاه تعطیله خیلی از این موضوع ناراحت بودیم گفتیم یعنی  برف میخاد ما رو از تحصل در علم عقب بیاندازه! همگی با هم ندا زدیم کلّا!!! پس همگی رفتیم دانشگاه تا مقدمات تشکیل کلاس رو فراهم کنیم.

تا نزدیکای دانشکده مقصدمون تنها علم بود که رفقای با باب!(خود خود ناکسای ابراهیم، یاسین و داوود) ما رو از راهمون منحرف کردن و ما مسیرمون رو کج کردیم به سمت میدان نزدیک دانشکده فنی!

می پرسید چرا؟

عرض میکنم خدمتتون، هدف نشان دادن هنر خود در محیط کاملاً علمی دانشگاه بود، همگی دست به دست هم دادیم تا میهن خویش را کنیم آباد نه ببخشید اشتباه شد، بابا اصلاً بی خیال هنر رفتیم آدم برفی درست کنیم! اَه چه کاریه دو خط ادبی بلد نیستیم بنویسیم! اصن یه وضعیه ها! اَه...

ادامه ماجرا در یه خط پایین تر!

خلاصه دست به کار شدیم هر یک در حد وسعمون و با کمترین تجهیزات(حتی بدون دستکش!) شروع به درست کردن آدم برفی کردیم که نهایتاً کارمون این شد که در عکس میبینید...

و اما در قسمت بعدی داستان به اونجایی میرسیم که دو ساعت از این ساختن این اثر هنری نگذشته بود که تعدادی از دانشجویان خانم بی ذوق محترم دانشگاه از دیدن چنین اثری به وجد اومدن و شروع به گرفتن عکس از این شاهکار هنری کردن(ما از در دانشکده فنی نظاره گر چنین صحنه های فجیعی بودیم!)

چه ربطی داشت گفتم بی ذوق!

عرض میکنم خدمتتون، آخه قسمت اصلی داستان اینجاست که این خانمای نسبتاً محترم بعد از گرفتن عکس با لگد شروع به تخریب این اثر باستانی با قدمت دو ساعته کردن که جا داره به این دانشجویان خسته نباشیدی عرض کنیم که مشقت زیادی رو در این راه تحمل نمودن!!!

من که میگم این بی دانش جویان با مهندسین شیمی مشکل داشتند که نظره بنده اینه که طوماری بنویسم و خواستار اخراج آنان بشویم که خدا رو شکر آقای محمدیان با کوله باری از تجربه ید طولایی در نوشتن چنین طومارهایی دارند و از این بابت نگرانی ای نیست!

اصن یه وضیه ها ما موندیم چی بگیم...

نظرات شما عزیزان:

d.sedigh

ساعت0:33---3 اسفند 1392

بچه های مهندسی شیمی همممممیشه کارشون بیسته...

يكي از اين ورا...

ساعت13:34---30 بهمن 1392

كدوم آدم برفي؟؟؟؟؟؟؟/كدوم خاطره؟؟؟/////// بابا اين دراكولاست...وايييييييييييي

d.kargar

ساعت15:25---28 بهمن 1392

خب آقای شهاب زاده حق با شماست! والله هر آدمی هم بود با خوندن این اثر ادبی آقای رسا به سر ذوق میومد و از این آرایه های ادبی بسیار در جملش به کار میبرد...
بعدشم عزیزم با این ضرب المثل شروع میکنم نخوردیم نون گندم اما دیدیم دست مردم! درسته که در منطقه شما برف نمیاد ولی برو تو تلویزیون شبکه اردبیلی تبریزی نگاه کن تا بدونی اون نمک نیس برفه و در آخرم و در آخر دعا میکنیم که برازجون هم از این نزولات آسمانی بی بهره نماند

ابراهیم

ساعت15:20---28 بهمن 1392

کدوم آدم برفی آقای کارگر!
اولاً اون آدم نمکیه نه برفی(بنده شخصا از آقای دکتر حسینی در مورد ماهیت این پدیده سوال نموده و ایشان تایید کردند که این نزولات آسمانی نمک هستند، داود جان! رو حرف دکتر نمیشه حرف زد آخه هر چی باشه دکتره از ما بیشتر بلده)
ثانیا تو که با ما آدم برفی درست نکردی فقط تا اونجایی یادمه که یه بنده خدایی! بود که سه آدم عاقل و بالغ داشتند با نمک(نزولات آسمونی) می زدنش، حالا اگه این خاطره برات بوده دعا کن انشالله دوباره نمک بیاد و برات تجدید خاطره کنیم

d.kargar

ساعت15:14---28 بهمن 1392

بعضی از اتفاقات در زندگی هستند که یک بار تنها در زندگی آدما رخ میدن! امروز دوشنبه با برف بازی شروع شد بعد به کار هنری آدم برفی ادامه پیدا کرد و در انتها یکی از خاطرات خوب دانشگاهی ما شد...

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: